loading...
شهرتروا
فردین بازدید : 16 نظرات (0)
سالها بعد ....

ســالــها بــعــد
 
من در کنار یک مرد زندگی میکنم ،
مردی که اسمش تو شناسنامم ثبت شده و همسر من محسوب میشه،
مردی که شاید من زنِ رویاهاش باشم اما ،
اون هیچ وقت مرد رویاهای من نمیشه چون ،
رویایی ترین کسی که میخواستم تو بودی ...
جسمم کنار اون میخوابه اما ،
افکارم در کنار تو .
 
ســـالهـــا بعــد
 
بی هوا وقتی یادت میوفتم ،
... فقط به این فکر میکنم که خوشبختی یا نه!؟ ....
شاید اسم تورو گداشتم روی پسرم ،
سالها بعد ،
من زنیم که از عذاب وجدان داره میمیره ،
زنی که به تو فکر میکنه اما ، کنار یک مرد دیگست ،
زنی که به دوست داشتن های مرد دیگه پاسخ میده اما ،
نه از ته دل ...
 
ســالـــهــا بـــعــد
 
وقتی همه خوابن ،
میرم تو آشپزخونه و یه سیگار روشن میکنم ،
تو اون نور کم سوی چراغ خواب به تو فکر میکنم ...
از سیگارم کام های عمیق میگیرم ،
و به این فکر میکنم که زندگیم چجوری میشد اگه تو همسرم بودی ؟
در حالی که دارم تو فکرت غرق میشم ، سیگارم رو به اتمامه ،
و من ،
با عذاب و با دلی پر از غم ،
باید برم کنار مردی بخوابم که همیشه ارزو میکنم تو جای اون بودی ...
سالها بعد این موقع ،
تو کنار کسی هستی که دوستش داری اما ،
من کنار كسیم که ،
فقط باهاش هم خونم ...
 
ســالــهــا بعــد
 
زنیم با موهای سفید و چهره ای خسته ...
زنی که خیلی ها میشناسنش اما ،
اون با هیچکس جز یاد تو آشنا نیست...
 


 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
سلام.به شهر من خوش آمدید. امیدوارم میزبان شایسته ای باشم.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    بدترین شرایط عطسه زدن؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 91
  • کل نظرات : 19
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 64
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 44
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 44
  • بازدید ماه : 88
  • بازدید سال : 98
  • بازدید کلی : 2,703
  • کدهای اختصاصی
    سندها